دستکارى در ادبيات
بعد از دريافت «چمدان ريال»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
س.ع.دشمن شناس
اشاره: بحث «چمدان ريال» اينروزها داغ است.
[مرگ «وارطان» در زمستان ۸۳:]
وارطان سخن بگو،
لامصب تو چقدر گرفتى؟
وارطان سخن نگفت، چو خورشيد
از تيرگى برآمد و عاقبت بخير شد و رفت
وارطان سخن نگفت، وارطان ستاره بود
يک دم درين ظلام «چمدان» گرفت و رفت
وارطان سخن نگفت، وارطان کارگزار بود
پول گرفت و مژده داد: زمستان گذشت و رفت!
[در دايره قسمت اوضاع دوباره خر تو خر شد:]
(تعدادى پرونده از روى ميز آقاى رييس دايره گم مى شود)
چمدان و خون دل هر يک به کسى دادند،
در دايره قسمت اوضاع چنين باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلى اين بود،
کاين مهره بازارى وان اوين نشين باشد
[سعدى هم وارد معرکه مى شود:]
ورت ز دست بر آيد چون سردار باش کريم/ گرت ز دست بر آيد بزن توى کار آزاد
[مثل اينکه مولانا را هم خريده اند:]
از تو بر من تافت چون دارى نهان/ مىفشانى پول چون شه بىزبان
بياييد بيايد به سردار بگرديم/ بر اين استن نظام چو پرگار بگرديم
بياييد که امروز به دلار و چک روز/ چو فعالان پولدوست بر آن يار بگرديم.
در اين خاک در اين خاک در اين مزرعه پاک/ بجز طرح و پروژه دگر بذر نکاريم
[ناصرخسرو اعصابندار هم راست مدرن مى شود:]
من آنم که در پاى نيکان بريزم/ مر اين قيمتى در مقالههايم را
-----------------------------
Comments