بازى و تماشا
_______________
نيما قديمى
بازيکنان فوتبال را در حين مسابقه تصور کنيد. مطمئنا آنها مىدانند چه مىکنند. ولى آنچه تماشاگران و دوربين گزارشگران مىبينند، چيز ديگرى است.
درست است دو ديدگاه داريم، ديد بازىکنان در زمين بازى و نگاه از جايگاه تماشاگران. در تاريکخانه مولوى کسى پاى پيل را لمس مىکند و کسى پشتش را و ديگرى گوش و خرطومش را. حتا کسى با چراغ مىآيد و پيل را مىبيند. آنها همه پيل شناسى مىکنند و مولوى «پيل شناسى» شناسى! از جايگاه تماشاچيان که بنگرى جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر مىنهى که هر کدام حظى از حقيقت بردهاند. نيز کم و کاست يا برترى روش هر يک را فرا مىگيرى. فلسفههاى مضاعف از جمله فلسفه علم، فلسفه اخلاق، فلسفه دين و … ازين دست نگاه تماشاگرانه اند.
بىشک بسيارى از ما در اينکه دين سهم عمده اى در وضعيت کنونى مملکتمان دارد هم عقيده ايم و چه بسا تحليلها و نقدهايى هم بر اين موضوع داريم. اما آنچه من ديده ام و شايد هم اشتباه مىکنم اينست که بيشتر اين نقدها و تحليلها -با تمام اعتبار- از منظرى درون دينى -موافق يا مخالف- صورت گرفته است و دست کم من کمتر ديده ام که از بالا و منظر فلسفه دين به اين موضوع پرداخته شده باشد.
يکى از همين موضوعات تماشاگرانه، مساله فهم دين-به معناى متن دينى- است. و اينکه براى پى بردن به مدلول واقعى متن بايد خود را در جايگاه گوينده و شنونده متن قرار دهى. با تماشاى متن نمىتوان آنرا فهميد، بايد آنرا بازى کرد. قرآن دوگونه مطلب دارد. يکى مطالب هستى شناسى و يکى هم امر و نهى ها. به عبارتى «هستها و نيستها» و «بايدها و نبايدها». در مورد انشائيات بعدن بحث خواهم کرد و اما گزارههاى خبرى همانطور که قبلن گفته ام نتيجه مکاشفات پيامبر است که به زبان قومى وحشى و بدوى در آمده است. براى فهميدن آن زبان البته بايد شرايط عرب جاهلى ۱۴۰۰ سال پيش را در نظر گرفت. کارى که مفسران عهده دار آنند. اينجا جايىست که پاى تأويل و گذر از ظاهر باز مىشود. اما راه ديگرى هم هست. تکرار بازى از نگاه شخص گوينده. از اين ديدگاه نيازى به تأويل نيست. شما در نقش بازيگر، خود به آن حقايق نايل خواهيد شد -مکاشفه- و براى بيان آنچه به چشم جان ديده ايد، چه بسا زبانى بهتر از ظاهر قرآن نيابيد. اينجاست که مولوى مىگويد:
کرده اى تأويل حرف بکر را
خويش را تأويل کن نه ذکر را
صاحب تأويل باطل چون مگس
وهم او بول خر و تصوير خس
--------------------------
Comments