وبلاگستان، معین و انتخابات 84
انتخابات روشی است مشخص برای تعیین خواسته هایی نامشخص
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمیدرضا علاقه بند
اصول گرایان و راست افراطی تمایل بسیار زیادی دارند تا انتخابات ریاست جمهوری در سکوت مثل انتخابات شوراها و مجلس هفتم برگزار شود و بدون حضور گسترده مردم برنده انتخابات شوند. در نبود تنوع مطبوعات آزاد بار سنگین این مسئولیت بر دوش وبلاگستان و فضای مجازی اینترنت می باشد. فضای وبلاگستان هم در جنب و جوش است. از همین رو وبلاگ هایی که به مسائل روز با دید جدی تری نگاه می کنند در این زمینه پیشرو هستند.
«چرا دکتر معین؟» نویسنده وبلاگ زن نوشت با این پرسش پست خود را آغاز می کند و در ادامه می نویسد:«اما، خصوصیتی که به نظرم مهم است و معین دارد، وابستگی تصمیمها و صحبتهایش به یک جمع است. حالا گیرم که این جمع را مردم نمیپسندند یا مدتی است با آن قهر کردهاند اما به هر حال نشان از این میدهد که کمی داریم به سمت و سوی حزبی شدن انتخابات میرویم. حتی ولایتی و لاریجانی را میشود نمایندهی دو دیدگاه سنتی و تندرو در میان محافظهکاران دانست. یعنی در واقع میتوان آنها را به جریان و تفکری منتسب کرد که قرار است در طول دوران ریاستجمهوری هم خطدهنده و تاثیرگذار باشند. این اتفاق در مورد دکتر معین پررنگتر است و این خیلی خوب است. اما باز سؤال این است که چطور معین توانسته همزمان نمایندهی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی باشد؟ صرفا برای اینکه دکتر معین در شورای مرکزی هیچکدام از این دو حزب (حزب؟) نیست، میتواند وفاق ایجاد کند بین گروههای اصلاحطلب؟ سؤالهایم زیاد است از جریانی که در این سالها جریان محبوب من بوده و همراهش بودهام. منظورم جریان اصلاحطلبی است. مشکل بزرگ شاید این باشد که این جریان تریبون ندارد. نه روزنامهای، نه سایت آنچنان فعالی و نه امکان سخنرانی. راستی انجمنهای اسلامی دانشگاهها قبلا خیلی بهتر بودند. برنامهی سخنرانی میگذاشتند و بحث میکردند. یعنی وقتی دفتر تحکیم با مشکل روبرو شد، دیگر هیچ جریان دانشجویی شکل نگرفت؟ مگر میشود؟خب خیلی دارم سعی میکنم با خودم کنار بیایم که چرا مشارکت (و در کل گروههای اصلاحطلب) حاضر نشد از قدرت کناره بگیرد، بازسازی کند خودش را و برگردد. استدلالها را میشنوم اما باز دلم راضی نمیشود. فکر میکنم قهر مردم جدی است و باید برای این موضوع فکری کرد».
بهمن دارالشفایی در وبلاگ آق بهمن از دوستان خود میخواهد که در بحثهایی در مورد انتخابات نهم ریاست جمهوری شرکت کنند. او یکی از کسانی است که بیشترین پست را در مورد انتخابات ریاست جمهوری سال 84 دارد:«این قضیه انتخابات ریاستجمهوری و کاندیدا شدن معین وحمایت مشارکت و سازمان مجاهدین بدجوری ذهنم را مشغول کرده. گویا مشارکتیها فعلاً تنها راه بقایشان را در صحنه سیاست ایران حضور در قدرت سیاسی میدانند. این را که هدف و غایت هر حزبی حضور در قدرت است، من هم میفهمم. ولی اگر حزبی کاملاً از قدرت کنار رفت، لزوماً به معنی مرگش نیست. اما مشارکتیها فکر میکند اگر از قدرت بیرون بروند، اول اینکه راست با آنها دیداً برخورد میکند و دوم اینکه خیلی از نیروهایشان که بیشتر بهخاطر حضور آنها در قدرت دور آنها جمع شدهاند پراکنده میشوند. شاید بگوییم بهتر. از قدرت بیرون بروید تا عیار هر کس مشخص شود. اما آنها هم میگویند اگر تعداد کسانی که در آن آزمایش روسیاه شدند آنقدر بود که دیگر چیز بدربخوری از مشارکت نماند، آن وقت چه کنیم. در واقع آنها این احتمال را قوی میدانند».
یاسر کراچیان بلاگر خط قرمز از کانادا در پاسخ به دعوت آق بهمن از تهران می نویسد:
«چرا باید از معین حمایت کرد؟ اصلاحطلبان باید سعی کنند به هر قیمتی که شده در قدرت بمانند بهویژه که ریاستجمهوری آخرین سنگر آنان در حاکمیت است. در قدرت بودن سه مزیت مهم دارد. اول این که قدرت تریبون میآورد. همین الان که اصلاحطلبان در مجلس نیستند نگاه کنید ببینید چه اندازه از خبرهای مربوط به آنان کم شده است. اصلاحطلبان باید حداقل یک قسمت از قدرت را در اختیار داشته باشند تا از طریق آن بتوانند با مردم سخن بگویند.دوم این که قدرت ایمنی میآورد. همین الان بسیاری از اصلاحطلبان هر روز باید به دادگاه بروند و حتی زندان میروند. در قدرت ماندن دستکم تا اندازهای ایمنی میآورد و از پس آن آنها میتوانند کارهای دیگر را انجام دهند. معلوم نیست بدون همین اندک ایمنی چگونه میتوان از افراد انتظار داشت.سوم این قدرت پول میآورد. شکی نیست که به هر حال بدون پول هیچ کاری نمیتوان کرد. اگر دانه دانه حاکمیت به محافظهکاران برود پولها هم به آنها سرازیر میشود و پول که به آنجا برود دیگر کار تمام است.برای من چندان واضح نیست که بیرون رفتن از قدرت چه فایدهای میتواند داشته باشد. عدهای میگویند که اصلاحات شکست خورده حالا ببینیم اینها بیایند بیرون چه میشود. این حرفی است که من اصلا نمیفهمم. یعنی جوابش این است که خب هیچ چیزی نمیشود! مثلا بیایند بیرون خودشان را بازسازی میکنند؟ بدون پول و تریبون و امنیت چگونه چنین چیزی ممکن است؟ حالا اگر در قدرت باشند نمیشود خودشان را بازسازی کنند و حتما باید بیایند بیرون؟»
علی معظمی یکی از نویسندگان حلقه وبلاگی دبش در وبلاگ شخصیاش اینجا و اکنون آورده است: «وضعمان خوب نیست، در واقع افتضاح است. اما فكر كنم كه اینبار «راه» شركت نكردن نیست. فكر میكنم مجبوریم انتخاب كنیم؛ آنهم بینِ چه چیزهایی. و دیگر آنكه واقعاً باید بیشتر فكر و همفكری كنیم. باید بیشتر فكر كنیم. نظر من– از موضع كسی كه دستِ كم معاشش با فرهنگ گره خورده و فكر میكند كه آرمانهای آزادیخواهانه و عدالتجویانه دارد– عجالتاً این است كه اگر پیروزی راستِ محافظهكار را در انتخابات محتمل بدانیم، «عاقلانه» این است كه تلاشِ خود را بكنیم تا كسی در انتخابات پیروز شود كه با آمدنش فضای بیشتری برای تنفس، و چشماندازِ بازتری برای پیگیری آرمانها – در آینده– بماند. من فكر میكنم یكدست شدنِ فضای سیاسی ایران به نفعِ راستِ محافظهكارِ فعلی حتی برای خود آنها هم میتواند خطرناك باشد – طلیعهاش از عشرتِ پیروزی نایافتهشان پیداست – و در حرفهای كسانی كه چنین یكدست شدنی را مقدمه تحولاتِ خوش یمن میدانند، دلیلِی نمیبینم؛ فقط مشاركت یا راستِ افراطی نیست، بیشترِ ما در سیاست توهمزده شدهایم. برای حرفهای بالا البته توضیحِ نظری وجود دارد؛ اگر بحث بگیرد و مجالی بماند، حتماً باید به این جنبه هم بپردازیم تا حرفِ حساب زده باشیم و شنیده باشیم. اما فعلاً میخواهم از بحثِ نظری بگذرم و موضعگیری كنم؛ استدلال در مقامِ دفاع بهتر اقامه میشود.
الپر یکی از وبلاگهای مرموز و بسیار خواندنی، گزارشهایی ناب و دست اول از پشت صحنه انتخابات 84 دارد. نویسنده این وبلاگ پر رمز و راز در این زمینه پست هایی متنوع نوشته است:«همایش امروز دكتر معین از آن اتفاقات مهم و تاریخساز بود. شلوغش نمیخواهم بكنم، ولی تا فردا كه خستگی در برود و مفصلتر در این باره بنویسم، بد نیست كه وقتی بحثی درمیگیرد، آدم چند قدمی جلوتر برود و سعی كند از قله بعدی به افق نگاهی بیندازد. فلان كاندیدا نمیتواند كاری از پیش ببرد. فلانی وزن ریاست جمهوری را ندارد. معین در حد وزارت است، نه بیشتر. رهبری با نامهاش به مجلس نشان داد كه هنوز از خاتمی و دولت حمایت میكند. نقش ریشسفیدی را در جامعه هنوز سنتی ایران نمیتوان ندیده گرفت...اینها برشهایی از فضای گفتار امروز جامعه ماست كه من با آن مشكل دارم. چه معنی دارد كه آدم فكر كند رئیسجمهور باید یك سوپرمن باشد یا بیاید معجزه كند؟ دشوار است كه آدم بپذیرد دخالت رهبری در مسئله استیضاح وزرا توسط مجلس هفتم به نفع حركت اصلاحی است. خیلی عجیب است كه ما انتظار داشته باشیم كسی كه میآید رئیس جمهور میشود یك خاتمی دیگر باشد. چرا اما هنوز اینطور هست و هنوز چنین گفتارها و تصوراتی در شبكه واژههای اطراف ما فراوان است؟ كافی است كه مردم (منظورم بخشهای ریزش كرده از دور دوم خاتمی + رأیاولیها است) قانع شوند كه رأی دهند. بیشك معین رأی خواهد آورد. این فرمول پیشبینی من است: (( شركت مردم == رئیسجمهور شدن دكتر معین))».
روزهای پایانی سال نشان از نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری سال 84 دارد. در این روزها نباید ساکت بنشینیم و نظاره گر صرف باشیم. سکوت بد است.
--------------------------------
Comments